معرفی وبلاگ
باسمه تعالی. باسلام.وبلاگی که مشاهده می فرمائیدوبلاگ دفاع مقدس باموضوع ((عشق-شور-حماسه))باهدف پاسداشت وجبران قسمت کوچکی ازرشادت هاوبزرگواری هاوشجاعت های دلیرمردان درجبهه ی جنگ حق علیه باطل طراحی گردیده است.وتقدیم می شودبه همه ی غیورمردانی که در8سال جنگ تحمیلی دشمنان حقیقی اسلام برعلیه ایران ازآب وخاک وناموس خوددفاع نمودند. ومن الله توفیق.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 554072
تعداد نوشته ها : 1261
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب

.. شکفته شد گل احساس در پناه دلت
فرشته ها همه هستند تکیه گاه دلت

طنین هق هق ابری که چون ستاره شبی
در آسمان زلالی جلوه گاه دلت

و کوچه های محلی، نگاهشان نگران
چه خیره ماند و پر از گریه شد به راه دلت

گلوی سوخته ات را که بوسه زد پدرت
شکست بغض تو در واپسین نگاه دلت

سرود فصل شکفتن « همیشه ماندن عشق»
تو آبروی بهاری همین گناه دلت!

منبع: کتاب این شرح بی نهایت

دسته ها : شعر
شنبه بیست و هفتم 6 1389

ین خاک، بوی سرو و صنوبر گرفته است
بوی چکامه های معطر، گرفته است

این خاک، زادگاه تمام شکوفه هاست
حسی شبیه لاله ی پرپر گرفته است

در سوگ هر پدر، دل این خاک، خون شده!
درسوگ هر پسر، غم مادر گرفته است

آنقدر، کربلا شده و بی علم شده-
تا بوی مشک، بوی برادر گرفته است

هر استخوان که دست برآورده از زمین
تکرار زمزمی ست که بستر گرفته است

ما چیستیم: تابع افعال بی زمان!
آینده ای که حالت مصدر گرفته است

ما چیستیم: آینه هایی که سالهاست
مفهوم چهره های مکدر گرفته است

این آسمان، سپیدتر از نامه های ماست
این آسمان، که رنگ کبوتر گرفته است...

منبع: کتاب این شرح بی نهایت

دسته ها : شعر
شنبه بیست و هفتم 6 1389

وره گینده سوز خنجری،
-پارچا پارچا-
-بولیه بولیه-،
یارالاندین؛
های اصلان!
کیمسه بیلر
مدینه نین گویی لاری،
سورله رینی اوره گیند ساخلا ماغا،
نجه آغیر درده دوشوب؟!
شیرین دیلینردن ایچین آجی چالیر؟!

های
یاراویران
زهرلی اوخ کیفی دیللر!
ندون ایچین نفس لریز کیسل مدیر؟!
گورخی توتوب گوزله ریزی،
کوره ک لریز ندون اسیر؟!
قازانلیش دا
آغیر آغیر
آستا آستا
ایاق سسی
سرموک لرزی تیتره دیر؟!
قلیچ!
اوخ اوزینه آغار می سان!
انود می سان حق نفسی،
آدی سی وار
کسری وار؟!

منبع: کتاب این شرح بی نهایت

دسته ها : شعر
شنبه بیست و هفتم 6 1389

چشم خود را غروب خواهی کرد ودلت را اسیر هرچه غم است
روح گریان قامت تاریخ ناامیدی ترحم ستم است

من که یک گوشه از دلم دادم او که دار و ندارش اینجا رفت
پس چرا ضجه می زنم امشب، رود رودم به آسمانها رفت؟

رود رودم عزیز تشنه لبم من ربابم که درد نوشیده
ازمیان تمام طایفه ام کودکم رخت جنگ پوشیده

یک گلوگاه و صد عطش بوسه، و کمانی که شرم می بارد
ای خداوند عشق با ما باش، تا که ما راکسی نیازارد

شاعر اما درون خیمه نشست، ازهمان گوشه جنگ را می دید
کودکی را به دست او دادند تیر را از گلوی او که کشید

نینوایی به جان او افتاد، شعرخود را بخوان برای رباب
آن زنی که به عشق آغشته ست تا براتت دهد بدون حساب

من که لایق نبوده ام بانو، دل من در گذارتان جا ماند
این سفر هرچقدر تلخ و شور حالش همیشه برجا ماند

منبع: کتاب این شرح بی نهایت

دسته ها : شعر
شنبه بیست و هفتم 6 1389

توی صحرا کنار نخلستان
دختری دل شکسته گریان است
اوکه دارد بهانه ی بابا
چشم پاکش، شبیه باران است

می کشد آهی از دل تنگش
درتب و تاب دیدن عمه
می چکد دانه های اشک او
قطره قطره به دامن عمه

دوست دارد که شادمان گردد
با نگاه محبت بابا
چون درختان سایبان باشد
سایه ی مهر و رحمت بابا

با دلی خسته باز می پرسد:
« عمه جانم، پدر کجا رفته؟
او جدا ازمن و تو و مادر
عمه، تنها سفر چرا رفته؟»

تاپدر رفته در سفر بی من
چشم هایم ستاره را گم کرد
بی نگاه قشنگ او، چشمم
آفتاب دوباره را گم کرد

عمه، آیا برای دیدارم
امشب آن نور ماه می آید؟
بعد از این انتظار طولانی
اینک از گرد راه می آید؟

زینب ازاین سؤال رنج آور
شعله زد باغ دیده ی تر را
مثل یک شاخه گل، بغل وا کرد
دختر کوچک برادر را

مثل باران برای دختر گفت
ماجرای جدایی ازدریا
... دختر خوشگلم، نمی دانی؟
هست فردا برای ما زیبا

پدرت نور بود، تنها نور
بشکند تا که شیشه ی شب را
او، عزیزم! ازآسمان ها بود
رفت و تنها گذاشت زینب را

پدرت آه...، دختر نازم
سر سبز و پرازگل راز است
بی سوار است اگرچه اسب او
او همیشه به حال پرواز است

منبع: کتاب این شرح بی نهای

دسته ها : شعر
شنبه بیست و هفتم 6 1389

امشب این دشت شده سرد و پریشان درباد
خسته، بیرنگ، چنان فصل زمستان در باد

خیمه ها سوخته درآتش پر کینه ی قهر
آمد از خیمه برون کودک عطشان در باد

از شرار نفسش سوخته شد سینه ی دهر
می زند شعله به گیسوی بیابان در باد

آسمان نیز چنان مرثیه خوان است، هنوز
اشک می بارد و بس ناله افغان در باد

صد هزاران گل زیبای شقایق دردشت
گشته آشفته و تب دار و فروزان در باد

منبع: کتاب این شرح بی نهایت

دسته ها : شعر
شنبه بیست و هفتم 6 1389
X