معرفی وبلاگ
باسمه تعالی. باسلام.وبلاگی که مشاهده می فرمائیدوبلاگ دفاع مقدس باموضوع ((عشق-شور-حماسه))باهدف پاسداشت وجبران قسمت کوچکی ازرشادت هاوبزرگواری هاوشجاعت های دلیرمردان درجبهه ی جنگ حق علیه باطل طراحی گردیده است.وتقدیم می شودبه همه ی غیورمردانی که در8سال جنگ تحمیلی دشمنان حقیقی اسلام برعلیه ایران ازآب وخاک وناموس خوددفاع نمودند. ومن الله توفیق.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 553298
تعداد نوشته ها : 1261
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب
شب بخیر فرمانده  هر چند از دوران اوج فاصله گرفته اما هنوز هم می‌توان به این گونه سینمایی امید داشت تا در فهرست قهرمانان ماندگار آن سهم فیلم‌های روز انگشت‌شمار نباشد.   ‌در آستانه گذر 20 سال از پایان جنگ تحمیلی مرور سینمای دفاع مقدس در طول جنگ و سال‌های پس از آن تا امروز به نظر تکراری است. بیشتر از این جهت که سینمای دفاع مقدس با فاصله گرفتن از این مقطع به نوعی از دوران اوج و پویایی خود فاصله گرفته و تعداد اندک فیلم‌هایی که هر سال در این گونه سینمایی ساخته می‌شوند شاهدی است بر این مدعا. اما شاید پیدا کردن زاویه دید تازه برای این ارزیابی و مرور بتواند وجهی جدید به این گونه سینمایی ببخشد. این نکته غیر قابل انکار است که یک فیلم با وجود همه ظرایف و جزئیات و پرداخت هنرمندانه بیشتر به جهت تأثیرگذاری و ماندگاری شخصیت‌ها و قهرمانان است که به یاد می‌ماند و در ذهن مخاطب تکثیر می‌شود. از این جهت شاید مرور تغییر و تحول قهرمانان سینمای دفاع مقدس با توجه به سیری که این گونه سینمایی داشته بتواند مسیر طی شده را برجسته‌تر کند. قهرمان سینم
شنبه بیست و هفتم 6 1389
جشنواره فیلم دفاع مقدس در دوران اوج سینمای جنگ هم چندان اثرگذار نبود و حالا که پیشروان سینمای دفاع مقدس سال هاست به مسیری دیگر رفته اند، برگزاری مستقل این جشنواره بی تردید با اما و اگرهای فراوان همراه است. ابراهیم حاتمی کیا که به جرات تاثیرگذارترین و برجسته ترین سینماگر عرصه دفاع مقدس است، مدتی است ترجیح می دهد توانایی های فیلمسازی خود را در عرصه های دیگر تجربه کند. توقیف «موج مرده» از سوی تهیه کننده در جشنواره نوزدهم فیلم فجر بستری شد تا حاتمی کیا به شکل رسمی خداحافظی خود را از سینمای دفاع مقدس اعلام کند. او روزی که قرار بود «موج مرده» در جشنواره در سینما استقلال به نمایش درآید با کیسه ای حاوی تکه های حذف شده فیلم در جمع خبرنگاران حاضر شد و با انتقاد از تهیه کننده فیلمش (مجید رجبی معمار مدیر عامل وقت موسسه فرهنگی روایت فتح) و مسوولان متولی سینمای جنگ اعلام کرد دیگر در حوزه دفاع مقدس فیلم نخواهد ساخت. ماحصل تصمیم او ساخت دو فیلم «ارتفاع پست» و «به رنگ ارغوان» بود که در حوزه سینمای اجتماعی تولید شدند، اما اتفاق های حاصل از توقیف «ب
پنج شنبه بیست و پنجم 6 1389
اتوبوس مجموعه داستانهای کوتاه نویسنده: ذبیح اله ذبیحی سواد کوهی چشم که وا می کنی ، روشنی از پشت پنجره سرک می کشد . از رختخواب بیرون می زنی . اتاق را رها می کنی و دل به حیاط می سپاری . باد سردی صورت تو را می نوازد. باد ، توی شاخه ی درختی که در حیاط ، قد کشیده ، هو می کشد و می رود . آسمان روی سرت دامن گشوده ، لکه های ابر ، سینه آسمان را سنگین کرده . برفی که شب پیش آمده ، صورت حیاط را دگرگون ساخته است . سوز سرما خواب را از سر تو می پراند . کنار حوض می نشینی و شیر آب را وا می کنی . قدری آب به صورتت می زنی . احساس خنکی در تو پیدا می شود . صدای مادر از داخل اتاق به گوش می رسد . بیا صبحانتو بخور دیر شده. یادت می آید ، مثل هر روز باید لباس بپوشی . صبحانه بخوری . روبه روی آینه بایستی و چهره ات را در آن تماشا کنی و بعد هم ، راهی مدرسه شوی . دلت سخت می گیرد . زیر لب زمزمه می کنی : باز هم یه روز تکراری دیگه اه ... اما شوق دیدن بچه های مدرسه کمی دلت را باز می کند . از کنار حوض بلند می شوی . به طرف اتاق حرکت می کنی . بوته ای که در گوشه ی حیاط قرار دارد ، توجه تو را جلب می کند . برفی که روی آن ج
پنج شنبه بیست و پنجم 6 1389
گفتگو و نقد داستان کوتاه اتوبوس مجموعه داستانهای کوتاه نویسنده: ذبیح اله ذبیحی سواد کوهی راننده اتوبوس مسئولیت خطیر هدایت انقلابیون را عهده دار است آقای ذبیحی در این داستان با رعایت تکنیک و ابزار اولیه ی ساختار ، با توانمندی بالقوه و به کار گیری تجربه ، فضایی به رویمان می گشاید که بسیار ملموش است . توصیف زیبای  او از زمان و مکان و گره خوردگی این عناصر ، ما  را به زمان و مکانی پرواز می دهد که حوادث داستان در آنجا اتفاق افتاد .   اگر بخواهیم داستان اتو بوس را تقسیم بندی کنیم ، به سه بخش قابل تفکیک است : در بخش نخست نگاهی دارد به خانه و جبهه ، بخش میانی فضای انسان و جبهه را به ذهن القا می کند ، اما سومین بخش که تنها در چند سطر به پایان می رسد ، ذهن ما را به هزار و یک سوال مواجه می سازد و هر سوال راه کار و جواب های بی شماری در برابرمان می گسترد و آن چنان اندیشه را در آسمان آبی صداقت به پرواز در می آورد ، تا تو را در برابر آینه ای از حقایق بنشاند و آن گاه است که از خجالت و شرم ، توان رو به رو شدن با تصویر خود  را نداری . چشم را که وا می کنی ، روشنی از پشت پنجره سرک
پنج شنبه بیست و پنجم 6 1389
من ، بابا و یک کماندو رمان ویژه نوجوانان نویسنده:داریوش عابدی خلاصه رمان پدر و مادر بهرام در یک تصادف کشته شده بودند و مادربزرگش که آرایش گر زن ها بود ، بزرگش کرده بود . خانه ی مادر بزرگش به خاطر کاری که داشت ، پاتوق همه زنهای محله بود و هر جور خبری که می خواستی می توانستی آن جا گیر بیاوری . بهرام هم گاهی درگوشی می نشست و خبر ها را گیر می آورد و به گوش بچه ها می رساند . به همین علت معروف شده بود به بهرام بی بی ، تا این که یک روز بهرام خبری می آورد و آن  این که ، یک گروه کماندوی عراقی ، شبانه ، نگهبانان بازداشتگاه محمود آباد را ناکار کرده و فرار می کنند . از جمع بچه ها ، علی که پدرش دو سالی که مفقود شده بود ؛ ناراحت می شود . علی ابتدا به دلایلی که خودش نمی داند ، قصد دارد ، کماندوی عراقی را پیدا کند . فردای آن روز ، علی و میر داود و اصغر که یم گروه تشکیل داده بودند ، برای پیدا کردن کماندو ، در محوطه ی راه آهن مشغول جستو جو می شوند ، در همین هنگام هواپیماهای عراقی برای تلافی پیروزی رزمندگان در جبهه ، کارخانه ها ، را بمباران می کنند . از جمله جاهایی که در حمله هوایی به ایستگاه
پنج شنبه بیست و پنجم 6 1389
X