معرفی وبلاگ
باسمه تعالی. باسلام.وبلاگی که مشاهده می فرمائیدوبلاگ دفاع مقدس باموضوع ((عشق-شور-حماسه))باهدف پاسداشت وجبران قسمت کوچکی ازرشادت هاوبزرگواری هاوشجاعت های دلیرمردان درجبهه ی جنگ حق علیه باطل طراحی گردیده است.وتقدیم می شودبه همه ی غیورمردانی که در8سال جنگ تحمیلی دشمنان حقیقی اسلام برعلیه ایران ازآب وخاک وناموس خوددفاع نمودند. ومن الله توفیق.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 553177
تعداد نوشته ها : 1261
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب
درباره ی سردار بسیجی احمد کاظمی 1337: احمد در نجف آباد اصفهان دنیا آمد.1356: مأموران شهربانی نجف آباد وسط مراسم عزاداری روز عاشورا دستگیرش کردند. بعد از شکنجه فرستادنش زندان دستگرد. 15 روز زندان بود. نتوانستند چیزی ثابت کنند. آزادش کردند. یک سال بعد شنید مأموران شهربانی دوباره دنبالش می گردند. این بار خودش را گم و گور کرد. نفهمیدند. کجاست.1358: خرداد ماه، دیپلم ماشین آلات کشاورزی اش را از دبیرستان دکتر شریعتی نجف آباد گرفت. شد همکار بابا توی مغازه نجاری. شش ماه بعد، همراه گروه سید محمد منتظری برای کمک به چریک های فلسطینی رفت سوریه. گروه، 45 روز توی پادگان حموریه نزدیک دمشق آموزش نظامی می دیدند. تا این که رفتند لبنان. احمد شد عضو یکی از گردان های نظامی سازمان الفتح. یکی دو ماه بعد ناامید از فلسطینی ها برگشت ایران؛ چریک های فلسطینی نه کاری با خدا و پیغمبر داشتند، نه با دین و مذهب. سرشان بیشتر گرم آرتیست بازی بود تا مبارزه.1359: موقعی که پوشیدن لباس سبز سپاه حرمت داشت و جنگیدن توی کردستان مو را به تن هر آدم نترسی سیخ می کرد، احمد هم عضو سپاه شد و هم رفت کردستان که بجنگد. کردستان دست ضدان
دسته ها : داستان
جمعه نوزدهم 6 1389
  منبع:وبلاگ حاج ابراهیم همت یک شب که در مقر بودیم یکی از بچه ها با عجله خودش را به ما رساند و گفت : ((یک نفر از بالا صدا می زند که من می خواهم بیایم پیش شما . حاج همت کیست ؟!))سریع بلند شدیم و خودمان را به محل رساندیم تا ببینیم قضیه از چه قرار است . گفتیم که شاید کلکی در کار است و آن ها می خواهند کمین بزنند . وقتی به محل رسیدیم فریاد زدیم : ((اگر می خواهی بیایی نترس!بیا جلو!))گفت : ((من حاج همت را می خواهم!))گفتیم : ((بیا تا ببریمت پیش حاج همت))با ترس و دلهره و احتیاط جلو آمد . وقتی نزدیک رسید و دید که همه پاسدار هستیم جاخورد . فکر کرد که دیگر کارش تمام است ولی وقتی برخورد خوب بچه ها را دید کمی آرام گرفت . او را پیش همت بردیم . پرسید : ((حاج همت شما هستید))همت گفت ((بله خودم هستم .))آن مرد کرد پرید جلو و دست همت را گرفت که ببوسد .همت دستش را کشید و اجازه نداد . آن مرد دوباره در کمال ناباوری پرسید : ((شما ارتشی هستید یا سپاهی؟))همت گفت : ((ما پاسداریم .))او گفت : (( من آمده ام پیش شما پناهنده شوم قبلا اشتباه می‌کردم . رفته بودم طرف ضد انقلابها و با آنها بودم , ولی حالا پشیم
دسته ها : معرفی شهدا
جمعه نوزدهم 6 1389
شهید سرلشکرغلامحسین افشردی( حسن باقری) آنچنان مدارج رشد و کمال را در دوره های بحرانی انقلاب و جنگ به سرعت طی نمود که نام خویش را به عنوان «برترین استراتژیست» در تاریخ دوران دفاع مقدس ثبت کرد. وی در حالی مسئولیت سنگین فرماندهی اطلاعات و عملیات سپاه را برعهده گرفت که بیش از 26 بهار از عمرش نگذشته بود.به گزارش خبرگزاری مهر، شهید حسن باقری که به واقع او را بنیان گذار سازمان اطلاعات و عملیات رزم سپاه نامیدند به دلیل شایستگی های اخلاقی بی نظیر و اندیشه دفاعی والایی که داشت در عمر کوتاه اما پر برکت خویش در دفاع مقدس منشاء تحولات بزرگی در ایجاد و توسعه اطلاعات و عملیات رزمی سپاه و فرمانده فکوری در جنگ نامتقارن بود.وی همزمان با حضور در سپاه و شکل گیری هسته اولیه مدیریت دفاعی - انقلابی، فعالیت خود را برای بنیان گذاری قلب سازمان نظامی یعنی «واحد اطلاعات عملیات رزمی مناطق عملیاتی جنوب» آغاز کرد و برای نخسین بار شیوه جدیدی را برای دشمن شناسی در علوم نظامی بنا نهاد تا جایی که یکی از «بهترین نظریه پردازان جنگ» لقب گرفت و در طرح ریزی های عملیاتی در سطح تاکتیکی به ع
دسته ها : معرفی شهدا
جمعه نوزدهم 6 1389
  منبع:سایت ساجد زهرا حسینی یکی از زنانی است که از آغاز جنگ تحمیلی و در دفاع ‌35 روزه خرمشهر در برابر دشمن بعثی عراق تا بن دندان مسلح با سن کم،دوشادوش مردان خرمشهر ایستاد و مقاومت کرد تا جایی که بر اثر شدت جراحات و با اصرار دیگر مدافعان از منطقه خارج شد. زهرا حسینی جانبار ‌30 درصد در حال حاضر با وجود مشکلات فیزیکی فراوان با شرکت در کارهای فرهنگی در زمینه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و آشنایی جوانان با مسائل هشت سال دفاع مقدس در مراکز آموزش مختلف فعالیت می‌کند.حسینی می‌گوید:حمله عراق در واقع از اوایل فرودین ماه ‌1359 شروع شد. درگیری‌های مرزی وجود داشت،نیروهای خودی با نیروهای دشمن در مرز درگیری داشتند.خردادماه دو تن از نیروهای سپاه در مرز به شهادت رسیدند. این درگیری‌ها ادامه داشت. ناوچه‌های عراقی به آب‌های جمهوری اسلامی تجاوز می‌کردند و درگیری‌هایی پراکنده رخ می‌داد.خرمشهر حالت دشت دارد. هیچ تپه و در کل مانع طبیعی ندارد، برای همین بیشتر اهالی در شب‌های تابستان بر روی پشت بام می‌خوابیدند، بنابراین به وضوح رد و بدل&z
جمعه نوزدهم 6 1389
سردار شهید حاج همت «پدر و مادر! من زندگی را دوست دارم، ولی نه آن قدر که آلوده‏اش شوم و خویش را فراموش و گم کنم. علی‏وار زیستن و علی‏وار شهید شدن و حسین‏وار زیستن و حسین‏وار شهید شدن را دوست دارم». شهید غلام‌رضا جاوید «بدانید که هر کس از آفات و بلایای خانمان سوز گناه، رهایی یابد و در شطّ خون شنا کند، به ساحل نجات راه می‏یابد. شطّ خون در جبهه‏هاست و ساحل نجات؛ کربلا و در ورای خون رفتن». شهید رضا حسن زاده «اگر من شهید شدم و جنازه‏ام به دست شما نیامد، بدانید در خاک کربلا گم شده‏ام و در پیش حسین(علیه السلام) هستم» شهید حسین گلولانی مهاجران «اگر روزی چشم از جهان فرو بستم، چشمانم را باز بگذارید، تا همه بدانند چشم به راه بودم. چشم به راه ظهور مهدی موعود(عج) تا بیاید و از یاران او باشم... می‏خواستم ضریح امام حسین(علیه السلام) و سقای باوفایش را در آغوش بفشارم و خاک تربتش را توتیای چشم بنمایم». شهید داود مدنی «بله! اگر ما می‏توانستیم روزی چون علی(علیه السلام) بر نَفس خود فاتح گردیم و چو
دسته ها : معرفی شهدا
جمعه نوزدهم 6 1389
X