معرفی وبلاگ
باسمه تعالی. باسلام.وبلاگی که مشاهده می فرمائیدوبلاگ دفاع مقدس باموضوع ((عشق-شور-حماسه))باهدف پاسداشت وجبران قسمت کوچکی ازرشادت هاوبزرگواری هاوشجاعت های دلیرمردان درجبهه ی جنگ حق علیه باطل طراحی گردیده است.وتقدیم می شودبه همه ی غیورمردانی که در8سال جنگ تحمیلی دشمنان حقیقی اسلام برعلیه ایران ازآب وخاک وناموس خوددفاع نمودند. ومن الله توفیق.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 558643
تعداد نوشته ها : 1261
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب

شهید اکبر آقابابایی  
هجده سال داشتم که اکبر به خواستگاری‌ام آمد. آن روز ابتدا وضو گرفت. چند آیه قرآن خواند. سپس درباره تمام شرایطی که ممکن بود، در زندگی اتفاق بیفتد، صحبت کرد.نمی‌توانستم چیزی بگویم، دفعه بعد که به منزلمان آمد، گفت:«ممکن است یک هفته بعد از عقد خبر شهادت مرا بیاورند، شما مسیر سختی را پیش رو دارید، حاضرید با من ازدواج کنید؟!

حس عجیبی داشتم. نگاهم به زمین افتاد. آرام گفتم:«من همیشه آرزو داشتم با کسی ازدواج کنم که مثل برادرم باشد و با شرایط شما موافقم»

مادرم خواب دیده بودکه امام خمینی (ره) صیغه عقد ما را خوانده اند.

خیلی زود رؤیایش تعبیر شد. امام (ره) خطبه عقد ما را خواند. حاجی از ایشان خواست ما را نصیحت نماید.

امام (ره) فرمودند:«بروید و با هم مهربان باشید، با هم مهربان باشید»

 

 منبع:ماهنامه طراوت شماره بهار 1380 شماره 9.


دسته ها :
دوشنبه بیست و دوم 6 1389
X